چیزی شبیه من...

چیزی شبیه من...

اینجا فقط من هستم و تو و حرف / معجزه کلمه
چیزی شبیه من...

چیزی شبیه من...

اینجا فقط من هستم و تو و حرف / معجزه کلمه

تصویر ذهنی...

چند روزه این تصویر ذهنی ولم نمی کنه یه دختر با یه لباس بلند سیاه از جنس حریر روی یه جاده خلوت می‌دوه، سبک، آزاد، رها ولی نگاهش سنگینه و یه جوری طلبکار. گاهی بهش حسودی می کنم البته دست خودم نیست ها. دلم می خواد مثل اون دستامو باز کنم و بدوم  حالا فکرشو بکن وقتی این نیازو تو خودت احساس می کنی تو یه خیابون شلوغ باشی حالا هر چقدر هم قدم هاتو تند برداری باز هم قانع‌ات نمی‌کنه اون وقته که اعصابت می‌ریزه بهم و البته گاهی یواشکی مثل دیوونه ها میری یه کوچه پس کوچه ای پیدا می کنی و شروع می کنی به دویدن بعد می‌بینی نه بابا پاهات هم رمق نداره هر چند میلت می کشه ولی حوصله‌ت نمیشه دیگه از اون بدتر وقتیه که پشت سرتو نگاه کنی و ببینی هه هه هه چند نفر وارد کوچه شدن و کنجکاوانه بهت نگاه می کنند. باید بهش بگم حداقل تو جاهای شلوغ سراغم نیاد صبر کنه برسم خونه. اصلا کسی می‌دونه این تصویر چی از جون من می‌خواد؟

نظرات 2 + ارسال نظر
ح.ج سه‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:10 ق.ظ

جسارت نشه ها..!!!
سالاد بدون سس با آبغوره تو هر وعده غذاییتون اگه باشه یه خورده هم کلاس فیتنس اگه برین میتونین راحت شین از دستش..
شاید هم فرستاده ای از سوی خداست که میخواد سبک و راحت شی...

خانه ای از نقطه و خط سه‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:53 ب.ظ http://hamed yabandeh.blogfa.com

سلام سایه جان.
تصویر جالبیه اما به قول خودت اعصاب خورد کن.
تا نصفه هاشو که خوندم برام یه سئوال پیش اومد . پیش خودم گفتم حالا فرض میگیریم یه جای خلوت هم باشه مگه سایه اهل دویدن و از اینجور ...
اما بعدش خودت جوابمو دادی!
ببخشیدا اما از ما آدمایی که سنی ازمون گذشته اینجور قرتی بازیا نمیاد. فورا نفسمون میگیره!!!!

خوشحالم کردی.
حواست باشه دیگه جایی ازاین سوتیا نده. اگرم دادی تو وبت ننویس تا مایه ی خنده ی أدمای بی جنبه ای مثل منو سایر همکلاسیا نشی گلم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد