چیزی شبیه من...

چیزی شبیه من...

اینجا فقط من هستم و تو و حرف / معجزه کلمه
چیزی شبیه من...

چیزی شبیه من...

اینجا فقط من هستم و تو و حرف / معجزه کلمه

بابا آب نداد...

بابا نان داد  

مامان آب. 

آن مرد با ۲۰۶ آمد... 

مامان با...  

در میان نگاه ماه 

سری بر ابتدای دو دست کفن شد 

و اشکهای سرد پدرم... 

اندکی باران را بر شیشه کوفت 

 

*** 

از دیروز 

بابا نان نداد 

مامان آب و نان داد  

بابا با خاک رفت 

و هر شب از کنار خواب ما میرفت  

مامان با... 

نظرات 4 + ارسال نظر
نادی(نفس بریده) چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:46 ب.ظ http://kaktoos70.blogsky.com

سلام
وبلاگ قشنگ وجالبی داری
خواستی یه سری به وبلاگ منم بزن!
خوشحال میشم!!!

خانه ای از نقطه و خط جمعه 22 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:22 ب.ظ http://hamedyabandeh.blogfa.com

درود.
زیباست این حکایت تلخ و فقط کسانی درکش میکنند که در بطنش بوده اند!
پیروز باشی هم کلاسی!

ققنوس یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:00 ب.ظ

خیلی نامردن ای مردم ۲۰۶ دار و این زنایی که سوار میشن

نسیم چهارشنبه 27 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 ق.ظ

salaaaaaaaaaaaaam vali chera baba gusht hasho khodesh khord

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد